«پولهای مشکوک» واژه جدیدی است که وارد ادبیات سینمایی ایران شده است. منبع تأمین مالی بسیاری از فیلمها همیشه یک معماست. مشخص نیست که چه کسانی، هزینه خیلی فیلمها را تأمین میکنند. حالا مدتی هم هست که پای متهمان اقتصادی و همچنین ژن خوبهای سیاسی و اقتصادی به سرمایهگذاری در تولید فیلمها باز شده است. یک طرف دیگر ماجرا اما پرداخت دستمزدهای نجومی به برخی از بازیگران است. مثلا میشنویم فلان بازیگر با اینکه توانایی چندانی هم ندارد اما بهخاطر چند روز کار در یک پروژه، بیش از یک میلیارد تومان دریافت کرده است! یک سؤال مهم هم این است که افرادی که چنین پولهایی را به این بازیگران میپردازند، چه هدف و مقصودی دارند؟ در این مجموعه گزارش و در گفت وگو با سینماگران، به بررسی این مسئله و جستوجوی پاسخ چنین پرسشهایی میپردازیم. با ما همراه باشید.
دزدهایی که فیلمساز شدند!
علی ملاقلیپور ازجمله فیلمسازان جوان سینمای ایران است که در اولین فیلم خود، استعدادش را نشان داد. با این حال، او نیز همچون بسیاری دیگر از سینماگران بهخاطر عدم حمایت مالی، نتوانسته فیلم دیگری بسازد. ملاقلیپور درباره این مسئله میگوید: این مشکل فقط به فیلمسازان جوانی مثل من محدود نیست، بلکه خیلی از کارگردانهای قدیمی هم مدتهاست که نتوانستهاند فیلمی بسازند، چون تولید فیلم در سینمای ما، بیدر و پیکر شده است که نتیجه نحوه ورود سرمایه به سینماست.
وی تولید گسترده آنچه «کمدی سخیف و ضد اخلاقی» میخواند را یکی از نتایج ورود پولهای آلوده به سینما میداند و میافزاید: این فیلمها ظاهرا با بودجه بخش خصوصی تولید میشوند، اما آنچه بهعنوان سرمایهگذار بخش خصوصی در سینما فعال است در اغلب موارد واقعی نیست. یعنی اینگونه نیست که مالکان یا سهامداران واحدهای تولیدی یا فعالان اقتصادی برای سرمایهگذاری روی تولید یک فیلم ورود کنند. بلکه امثال بابک زنجانی یا متهمان اختلاس از صندوق فرهنگیان هستند که این سرمایه را تأمین میکنند. بدتر از همه اینکه گاهی با این پولها فیلمهایی درباره مبارزه با فساد میسازند! فیلمی که با پول شبههدار یا فاسد ساخته شده باشد، چطور میتواند در زمینه مبارزه با فساد تأثیر بگذارد؟ این یک نقض غرض است.
کارگردان «قندون جهیزیه» ادامه میدهد: برخی از صاحبان سرمایه نیز برای فرار از مالیات وارد سینما میشوند. چون کارهای فرهنگی از معافیت مالیاتی برخوردار است. روش آنها اینگونه است که در قراردادشان با یک تهیهکننده، رقم قرارداد را بالاتر از رقم واقعی مینویسند تا از این طریق بگویند هزینه زیادی کردند و مالیات پرداخت نکنند.
ملاقلی پور تصریح کرد: مسئله این است که چون اینگونه افراد «دزد» هستند وقتی هم که وارد سرمایهگذاری در سینما میشوند، صرفا دنبال سودآورترین و آسانترین مدل فیلمسازی میروند. الان وضعیت سینما در ایران این شده که ژانرهای دیگر درحال کمرنگتر شدن هستند و فقط کمدی، آن هم نه کمدی آموزنده و دارای محتوا بلکه کمدی بسیار سخیف که به اخلاق و نهاد خانواده لطمه میزند غالب شده است؛ چون دم دستی و راحت ساخته میشوند؛ معمولا هم از چند بازیگر ثابت که در گیشه جواب میدهند در این آثار استفاده میکنند. چند روز قبل برای بررسی فیلمنامه جدید خودم در یک جلسه بودم که به من گفته شد اگر فقط فلان بازیگر معروف کمدی در این فیلم باشد سرمایهگذار میآورند. این یعنی تولید بسیاری از فیلمها به حضور برخی بازیگران بستگی پیدا کرده است.
وی درباره نقش نهادها و ارگانهای فرهنگی در این وضعیت توضیح داد: به نظر من نهادهایی مثل وزارت ارشاد و ارگانهایی چون حوزه هنری و سازمان اوج باید طوری سیاستگذاری کنند که انحصار از فیلمهای کمدی ضداخلاقی خارج شود. یعنی باید زمینهای را فراهم کنند که فیلمهای اجتماعی با محتوای ارزشمند، کمدیهای سالم، ملودرامهایی که مخاطب را به تأمل وا میدارند، فیلمهای کودک و نوجوان و... فضای بیشتری پیدا کنند و به این ترتیب، رونق آثار سخیف کاسته شود. مثلا سازمان اوج میتواند مفاهیم انقلابی را فراتر از فیلمهای انقلابی و دفاع مقدسی ببیند و هر فیلمی که مفهومی ارزشمند دارد را تحت حمایت قرار دهد. همچنین این ارگانها باید خودی و غیرخودی را کنار بگذارند و به فیلمنامه و کیفیت آن توجه کنند. شما خودتان را جای فیلمسازی بگذارید که چند سال است کار نکرده. این فیلمساز برای تأمین معاش خود هم که شده در نهایت مجبور میشود تن به ساخت هرگونه فیلمی با هر فیلمنامهای بدهد. دیگر از فکر و خلاقیت این هنرمند استفاده نمیشود، چون او فقط در پی ارتزاق و کار کردن است.
ملاقلیپور، رهاشدگی فرهنگ در دولت را از دیگر عوامل ورود پولهای آلوده به سینما دانست و گفت: این دولت هیچ باوری در حوزه فرهنگ ندارد و ما که در داخل سینما فعالیت میکنیم، هیچ عزمی از سوی دولت برای بهبود وضعیت فرهنگ و هنر نمیبینیم. آنچه درباره آزادی هنرمندان گفته میشود در عمل، رهاشدگی و وادادگی هنر است. فقط دغدغه ممیزی دارند که صدای کسی درنیاید. این وضعیت ناشی از لیبرالیسم فرهنگی است که ضررش را در سینما هم نشان میدهد. آزادی حقیقی ارزشمند است اما کاری کردهاند که این مفهوم ارزشمند، خراب شده است.
نقش مافیای اکران
در توزیع پولهای آلوده
محسن محسنی نسب، تهیهکننده و کارگردان سینما نیز ، «پولهای مشکوک» در سینما را اینگونه تعریف کرد: این یک روش برای حذف جریان متفکر و متعهد از سینماست. یعنی بودجه ساخت فیلم را طوری بالا میبرند که بقیه بدنه سینما قادر به فعالیت نباشند. طوری که در برخی پروژههای سینمایی ۸۰ درصد بودجه فیلم، به بازیگرها داده میشود که رقم هنگفتی را شامل میشود.
وی در پاسخ به این پرسش که این پولها توسط چه کسانی پرداخت میشود گفت: این بودجه توسط همانهایی تأمین میشود که در مافیای اکران هم نقش دارند. یعنی تهیهکنندههایی چنین رقمهایی را به بازیگران میپردازند که پخش سینما را هم بلوکه کردهاند. از جیب خودشان هم نمیدهند چون سینما در اختیار آنهاست. نتیجه این رفتار هم این میشود که چون سایر فیلمسازها نمیتوانند چنین پولهایی را برای بهکارگیری سلبریتیها تأمین کنند، رفته رفته از دور خارج میشوند.
کارگردان «یاسهای وحشی» انفعال سازمان سینمایی را اصلیترین عامل ورود پولهای مشکوک به سینما دانست و اظهار داشت: مسئولان سینمایی فقط نظارهگر این اتفاقات هستند و هیچ کاری نمیکنند، در صورتی که برخورد با این ماجرا بسیار ساده است. بخش اعظم سالنهای سینما در ایران، دولتی هستند، حال آنکه همان سالنهای دولتی هم در اختیار مافیاست. به بهانه شورای صنفی اکران، به فیلمهایی امکان اکران گسترده میدهند که صاحبان آنها عضو باند و دسته خودشان باشد. اما در دهههای ۶۰ و ۷۰ فیلمها براساس نوبتی که ساخته میشدند و بدون اینکه شورای صنفی نمایش تصمیم بگیرد، با تصمیمگیری مستقیم دولت و وزارت ارشاد به نمایش درمیآمدند. الان هم باید اینگونه باشد؛ دولت و وزارت ارشاد تصمیمگیر باشند، نه سینمادارها. در این صورت دیگر لازم نیست که بودجه کلانی هم به بازیگرها داده شود. این نکته را در نظر بگیرید که اگر در دهههای ۶۰ و ۷۰ هم شرایط سینما مثل امروز بود، اصلا من نمیتوانستم فیلمی مثل «یاسهای وحشی» را بسازم، اصلا کارگردانهایی مثل ابراهیم حاتمیکیا ظهور نمیکردند.
محسنی نسب درباره تأثیر ورود پولهای آلوده و مشکوک به سینما هم گفت: وقتی ۸۰ درصد بودجه فیلم خرج دو سه بازیگر میشود، قطعا کیفیت فیلم پایین میآید. زیرا دیگر بودجه چندانی باقی نمیماند. در نتیجه پروداکشن و تولید فیلم، سبک و کوچک میشود. از طرفی، امکان ورود نیروهای جدید هم کم میشود. همچنین استقبال مردم پایین میآید. این بسیار خندهدار این است که فیلمی مثل «هزارپا» رکورد فروش سینمای ایران را شکسته، چون فقط یک و نیم درصد از مردم ایران به دیدن آن رفتهاند! یعنی شرایطی ایجاد شده که اصلا مردم به سینما نمیروند و یک فیلم حتی اگر بتواند کمتر از دو درصد مردم را به سینما بکشاند، رکورد فروش را میشکند!
وی ادامه داد: الان حدود شش هزار نفر از اهالی سینما که اکثریت بسیار زیادی را تشکیل میدهند بیکار هستند، چون فقط اعضای خود مافیا امکان کار کردن در سینما را دارند. بسیاری از کارگردانهایی که قبلا فیلمهای بزرگی ساخته بودند امروز به کار دیگری مشغول هستند چون این مافیا فقط به افراد خاصی فرصت کار میدهد. اکثر فیلمسازان نیز برای راضی ساختن مافیا و گروههای غالب بر تولید و اکران سینما، ناچار هستند که تن به ساخت فیلمهایی لوده و پر از شوخیهای جنسی بدهند.
محسنی نسب در پایان تصریح کرد: مشکل اصلی و بزرگ سینمای ایران این است که در عمل، فاقد مدیر سینمایی است، چون مدیریت سینمایی ما در انفعال کامل به سر میبرد و هیچ اقدام خاصی انجام نمیدهد. چون مدیر سینمایی به معنای واقعی نداریم، مجبوریم وزیر محترم ارشاد را مخاطب قرار دهیم و از ایشان بخواهیم که کاری برای نجات سینما از این وضعیت که در شأن جمهوری اسلامی نیست انجام دهد.
*کیهان
ارسال نظر